قوچ های وحشی

این وبلاگ محلی است برای نمایش آثار هنری و چگونگی اجرای آن

قوچ های وحشی

این وبلاگ محلی است برای نمایش آثار هنری و چگونگی اجرای آن

مدتی است که دست به طراحی مجموعه پوسترهایی از فیلم ها و اتفاقاتی که به نظرم مهم می آمد می زدم

در این میان سعی کردم با مجمعوعه تایپ فونت هایی که چندان جالب هم نیستند 

اما به هر شکل تلاشی است در مد نظر قرار دادن فونت و اهمیت آن جهت ایجاد کمپوزسیونی نسبتا هماهنگ از نوشته و تصاویری که اغلب با شیوه ی تصویرگرانه یا به کمک نرم افزار می کشیدم

به هر شکل نتیجه گاهی هم بد از کار درنیامد ...

پوستر نمایشگاه شیرهای پرویز تناولی

در واقع این نقاشی ها حاصل نوعی بازی گوشی است میان نقاشی تصویرسازی و معماری

گاهی از دوستی پرتره ای می کشیدم و با مجموعه ای از صفحات و احجام صورت او رو تجزیه یا ترکیب می کردم

و همواره به این نکته توجه داشتم که میان این جمله اشکال چیزی وحدت بخش می باید حضور می داشت

گاهی این نقش رو لوله هایی بازی می کردند که این لوله ها گاهی از درون خود خط لوله ی آب یا گازی می شدند

و از پرتره ی اصلی انرژی می گرفتند 

در این میان گاهی به جنبه های حسی و رفتاری پرتره و گاهی به جنبه هایی حسی اسکیس ها معماری می پرداختم

و در مواردی صرفا بازی و تجربه بود که این شد ...

در دوره زمانه ای به سر می بریم که شیوه های سرقت به طور روز افزونی به روز می شوند ...

و من همچنان به قوچ های وحشی امیدوارم اینکه تا کی نمی دانم؟
اما سوال اصلی آنجاست که  آیا من از اساس بیهوده بودم ؟
 شاید ،
 اما چه می توان کرد ، من محکوم ام به چنین خلق و خویی. 


همراه شو عزیز...
 یکی از دردناک ترین صحنه هایی که توی این مدت که در دانشگاه مدرس درس می خوندم و با چشمانم دیدم این هست - در حالی که با دوستان جمع شده بودیم تا به این داستان شهریه ی اجباری اعتراض کنیم ، عده ای از هم خوابگاهی ما ساعت 12 رسیدند به محلی که ما ایستاده بودیم و از آنجا که سلف نزدیک این محل بود ، دوستان به ناچار از این رهگذر می گذشتند - فاجعه اونجایی رخ می داد که ما می دیدیم این افراد می رفتند غذا بخورند و با سرویس ساعت 1.30 به خوابگاه برگردند ...
و این است که از ماست که بر ماست

ایده ی این مجموعه واکشنی است به جریان تجاری سازی آموزش عالی در دانشگاه ها دولتی روزانه

گزارشی از یک شکست ...

مدتی دور گمان می کردم ، به طور عام در هنر استعدادی دارم 

که به شکل خاص تر مایل بودم در نقاشی ، مجسمه ، اینستالیشن و معماری و بعدها گرافیک چیزی بسازم 

این البته تنها گمان نبود ، از شوق در خانه در شب هایی که بیدار می ماندم تا چیزی را تا فردای آن روز تولید کنم می تونستم بفهمم

که شاید این تنها کاری که می تونم در آینده بهش نسبت به خودم امیدوار باشم

امید به این که راه خودم رو پیدا کردم و ازین به بعد پیشرفت خودم رو با همین مسیر مقایسه کنم

چیزی که به نظر واهی می آد

پوستری برای جلسه ی معماری  ...

به پیشنهاد یکی از اعضای انجمن  علمی دانشگاه تربیت مدرس بنا بر این شد 

که لوگوی کانون انرژی و معماری رو ارتقا بدهم 

اگه آدم چشمای بزرگی داشته باشه می تونه ببینه با بطری های ساده چه چیزایی می شه درست کرد

بیست چهار سالگی به نظرم سن خاصی هست حداقل از نظر من

شاید می شه گفت یه حالتی از پختگی ،در جوانی هست

مجموعه ی حاضر یک سری از طرح های من هست ، که توی این دوره ی زمانی کشیدم 

شاید بعضی از این کارها چند هفته طول می کشید و من چیزهایی که در روزها برم می گذشت رو در برخی جزهای یک طرح  اضافه می کردم

و کار تکمیل می شد ، برخی از این طرح ها رو شاید به شکل جدی در آینده تکمیل کنم